دینی و اجتماعی



 اولین امتحان ناعادلانه ای که در کودکی با آن روبرو شدیم و هنوز داریم چوبش را می خوریم، امتحان دیکته ی فارسی بود که در آن، فقط ایرادها و اشکال هایمان، مورد قضاوت ناعالانه معلم قرار می گرفت. امتحانی که در آن معلم مأموریت داشت که فقط غلط ها و ایرادهای ما را پیدا کند و به رخمان بکشد و به کلمه های درست اصلاَ توجه نمی کرد و برایش اهمیت هم نداشتند و به سادگی، بی تفاوت و بی میلی از کنار آنها می گذشت و ارزش و امتیازی هم به آنها نمی داد.

اما به محض دیدن اولین غلط، دندانه هایش را با ناراحتی روی هم فشار می داد و با خودکار قرمزش طوری به آن حمله می کرد و دورش خط می کشید که خودمان در سر میز نفسمان بالا نمی آمد و اگر رگ گردنمان را می زدند خون نمی آمد و بقیه ی کلمات درستمان، هر چند بی ارزش بودند ولی از ترس رنگ می باختند.

آنچه در برگه ی دفترمان خود نمایی می کرد غلط هایمان بودند و کلمات صحیح ما اصلاَ دیده نمی شدند و به حساب نمی آمدند و.! دیگر برای خودمان هم عادی شده بود که آنچه مهم است داشته ها و توانایی هایمان نیست بلکه نداشته ها، ضعف ها و غلط هایمان است! بعدها یاد گرفتیم وقتی به بچه های کوچکتر دیکته می گفتیم همان گونه قضاوت و برخورد می کردیم که با ما قضاوت شده بود و حتی بدتر و خیلی سخت تر. آنقدر سخت دیکته می گفتیم و آنقدر دنبال کلمات سخت می گشتیم تا دور غلط های آن فلک زده ها خط قرمز بکشیم و کلی احساس لذت و آرامش کنیم و.!

قضاوتهای غلط کودکی، ما را بد ساخت! بطوری که یاد گرفتیم کم کم از کنار مهربانی، محبت ها، دوستی های و. همسرمان و دیگران به سادگی و مانند آب خوردن بگذریم و اصلاَ چیزی را نبینیم! و اما با دیدن کوچکترین خطای آنان، چنان بزرگش کنیم، چنان دورش خط قرمز بکشیم، چنان جار بزنیم که ثابت کنیم شما همانی هستی که نمی دانید، نمی توانید، یاد نگرفته اید، مشکل دارید و.!

کاش آن روزها معلم به ما می آموخت که داشته های خود و دیگران را هم ببینیم، کاش فقط دنبال ضعف هایمان نمی گشت تا ما هم یاد می گرفتیم الآن دنبال ضعف کسی نگردیم، کاش به کلمات صحیح و درستمان هم نمره می داد، تا ما هم یاد می گرفتیم که کارهای درست و زیبای دیگران را بهتر می دیدیم، برجسته تر می کردیم و نمره ی خوب می دادیم و برایشان ارزش قائل می شدیم! کاش در مدرسه این روش کهنه، قدیمی که اثر منفی در روح و روان بچه ها دارد تغییر کند تا بچه های ما از همان کودکی خوبی ها و داشته های خود و دیگران را ببینند و کمتر دنبال بدی و اشتباه دیگران بگردند و یاد بگیرند در بزرگسالی با دیدن چند بدی در فردی، بد قضاوت نکنند و او را گناهکار و مجرم ندانند و خوبی هایش را هم ببینند آنگاه قضاوت کنند تا با این عملشان به آرامش برسند، از زندگی بهتری داشته باشند و از آن هم لذت ببرند و.!

راستش بخواهید هنوز هم نمی دانم که چرا ننوشتن یک تشدید اهمیت و ارزشش بیشتر از همه کلمات صحیح و درست املای من بود و چرا معلم تشدید را به این کوچکی می دید و این همه کلمات درست و صحیح مرا نمی دید⁉


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

به رنگ آسمان عاشقانه هایی که باید آنها را بلد بود. ریشه شهید گمنام عکس نوشته شهدا آموزش از راه دور مهرگان بشرویه دنیای از خوشمزه ها جزوه خلاصه حقوق مدني 8 امامي پيام نور silvercctv دانشگاه ایرانی